نميتونم بگم دلتنگت نيستم يا بهت فكر نميكنم شديدا سرمو شلوغ كردم ولي بازم نبودنت يك جاهايي منو گير ميندازه
ميدونم توام داري با خودت ميجنگي گاهي ادم بايد تو جنگ با خودش انقد پيش بره كه يك ويرونه بسازه از وجودش اونوقته كه از دل اون ويرونه يك نوري يك اميدي يك چيزي ميزنه بيرون .اعتراف ميكنم همه دفعاتي كه سعي كردم بترسونمت از اينكه ازدواج ميكنم و يا حتي باهات تموم ميكنم بجز دوبار دروغ ميگفتم چون تنها حربه من همون بود ضعف كامل بي ايماني مطلق بي خدايي و بي عشقي .حقيقت اينه ما حتي اگه تلاشم بكنيم نقش ونگاري كه توي دل هم كاشتيم براي ابد حكاكي شده
اينا رو نميگم كه حتي بخوني براي دل خودم مينويسم خودمم باورم نميشد اينقدر اين رابطه نه ده ساله محكم و پايه دار باشه كه يكجايي از يك نقطه اي نداشتنت منو مجاب كنه انتخاب كنم تا اخر عمرم مجرد بمونم
نميترسم از هيچي خداي قادر اگه اراده كنه ساراخوشگوياني كه انقد دوست داشت ازدواج كنه تا اخر عمرش مجرد بمونه و هيچوقت مادر هيچ بچه اي نشه امر امر خداست من فقط سر سجده فرو مي ارم
عشق در كمال ازادي معني پيدا ميكنه عشق چيز عزيز و با ارزشيه وجود منو كه جلا داده
دوستت دارم سامان تا هميشه هميشه تا اخر عمرم
.:حریم امن:. ...برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 114