آخرین نامه: ایمان

ساخت وبلاگ
سلام

عیدت مبارک

ایمان و ترس یک چیز مشترک دارند هردو آینده ای که هنوز اتفاق نیفتاده را باور دارند

به دلایلی این آخرین نامه ایه که برات مینویسم رفیق

اگه اقا سامان جون من مرد من زندگی من همسر من هنوز در وجودت زنده بود برگرد دنبال عشقی که بهش باور داری و ایمان داشته باش وقتی دو نفر همدیگه رو بخوان هیچ بهانه ای نمیارن بی بهانه کنار همن میتونی بهانه های جدید به اون قدیمیا اضافه کنی میتونی غرورتو بیشتر از ارامشت دوست داشته باشی 

من اون میوه شاخه پایینی نیستم که هر رهگذری بتونه منو بچینه خودتم میدونی من بصورت فردی فقط تحت عنوان یک انسان بدون هیچ پسوند و پیشوندی با همه بدی ها و خوبیهام بسیار قدرتمندم اعتماد بنفس دارم و تلاشمو میکنم درست زندگی کنم ترجیح میدم روی نوک درخت بپوسم تا دست هر نامحرمی بیفتم 

برای همین نه با منت و نه حتی از بالا به پایین که فکر کنی از من برتری یا بخوای برتریتو ثابت کنی 

من خودموبه هیچ بهایی جز عشق نمیفروشم و الحق بهایی با ارزش تر از عشق وجود نداره فقط باعزت و افتخار با نهایت احترام حاضرم باهات ازدواج کنم برای رسیدن به من باید نردبون بذاری

ضمن اینکه میخوام بدونی توی خانوادم فضا رو برای احترام به تو حقوقی که داشتی و توضیح اشتباهات خودم فراهم کردم حداقل اینطوری پیش وجدان خودم راحتتره ضمن اینکه این ارامش و قدرت من همه رو مجاب میکنه صرف نظر از تزلزلی که دوسال پیش داشتم میتونی به حرفم اعتماد کنی میتونی نکنی اگر مایل بودی یکروز صبح با یک دسته گل داوودی زرد و صورتی بیا درمانگاه علمدار به خانم سنگ بگو خانم دکتر منتظر منه میخوام تنها ببینمش و بیا توی اتاق که برای همیشه کنار هم باشیم ارامش و همدم و همراه هم باشیم ازت عروسی و هیچ جشنی هم نمیخوام یعنی اگه تو هم بخوای من نمیذارم 

حقیقت اینه دو نفر باید با همه ذوق و عشق کنار هم باشن هیچی بجز علاقه واقعی صاف و صادقانه اینکه بهترین دوست هم باشیمهمدلی و غمخوار بودن توی همه لحظه ها نمیخوام

اما اگه جنگت با خودت تورو به قهقرا برد اگه باز خواستی ترست از ازدواج و مسئولیت و پشت اشتباه دیگران پنهان کنی اگه تاریکی توی وجودت ریشه دووند اگه بی ایمان و بی خدا شدی اگه من برات حرمت نداشتم اگه حساب کتابات با اون چیزی که خدا برات مقدر کرده نخوند و خواتی ببازی اگه نخواستی پدر بچه ای باشی که من مادرش باشم و اگه بدی های من بیشتر از خوبی هام به چشمت اومد و مهربونیامو فراموش کردی و اگه به هردلیلی من انتخابت نبودم و منو نتونستی شیش دنگ بخوای دیگه برام هیچی ننویس تو واتس اپ زنده و مرده بودن منو چک نکن تنهایی زندگی کن اگرم خواستی دوست دختر بگیر سعی کن سرپا شی و به من فکر نکنی نه به من نه به زندگی قبلیت توی ایران و نه خانوادت چون اونام ناخواسته راجع به من صحبت میکنن از خدا هم هیچ وقت گله نکن چون همون ادمی بودی که بهش میگفتی این دختر پاداش کدوم کار خیر منه و حالا با اراده و انتخاب خودت ازت جداشده به زندگیت ادامه بده هرطور که دلت میخواد شاید اینطوری ارامش بگیری هرچی نباشه من و تو اول رفیق بودیم بعد زن و شوهر شدیم الانم هنوزم رفیقیم دلم میخواد حتی بعد از من هم ارامش داشته باشی و خوب زندگی کنی از اول هم انقدر روت حساب میکردم که باور داشته باشم اگه من و تو فرزندی داشته باشیم و روزگاری به هر دلیلی من نباشم تو تنهایی بتونی درست تربیتش کنی 

من هم شاید یکروز بالاخره از مرد مهربون و انسان و با عرضه بد اخلاق خودم ناامید شم و فکر کنم تو پرواز ملبورن سقوط کرده اونوقت بقیه عمرمو با خاطراتش شاد باشم و دوستش داشته باشم و دوستش داشته باشم و دوستش داشته باشم

و لحظه مرگم با باورم به عشق حقیقی به خدای عاشق به انسانیت و فداکاری نفس آخرو بکشم

و قلبم تیر بکشه وقتی این همه آدمی که دائم بهم میگن شما چقدر مهربونین خوش به حال همسرتون نفهمن چرا من ازدواج نکردم

عشق در وجود من هرگز نمیمیره شاید توی یک برهه ای اشتباه کردم ولی الان میدونم کجام میدونم با خودم چند چندم 

دبیرستانی که بودم خیلی وقتا دخترای هم سن و سالم دوس پسر میگرفتن شیطونی میکردن خوش میگذروندن و در تمام اون روزا من و خدا تنها بودیمبه خودم میگفتم من راه خودمو انتخاب کردم چون من به راهم ایمان داشتم

الانم بهت میگم هرروز توی آینه به خودم میگم من راهمو انتخاب کردم راه من راه خداست اگه همه دوستام ازدواج کنن بچه دار بشن ادامه تحصیل بدن یا هرچیزی که نشانی از موفقیت باشه ذره ای برام ارزش نیست ارزش خداست راه خداستراه انسانیته اگه دوست داشتی همسفرم باش اگه دوست نداشتی تنها یا با هرکسی جز من هر راهی که دوست داری برو

هرچند من به مرد خودم ایمان دارم به کسی که وجودم با وجودش تنیده شد عاشق شد جلا گرفت برق زد و عیار پیداکرد

من ایمان دارم عشق راه خودشو پیدا میکنه

من تونستم اشتباهات خودمو تجزیه و تحلیل کنم بپذیرمشون و حودمو ببخشم تو اگه تقصیر خودتو نمیبینی و دوست داری خودتو قربانی فرض کنی مختاری

اگه من بعد از اون همه زخم دستم و گذاشتم روی پام و بسم الله گفتم و بلند شدم فقط به یک دلیل بود من انسان مومنی هستم مومن به وجود نیروی خداوند که منو هدایت میکنه به اینکه با اخلاص و با انگیزه تلاشمو بکنم و بقیشو بسپارم دست خودش همین نقطه است که انسان بی نهایت احساس قدرت میکنه چون چنگ زدم به قدرت خداوند

و باور دارم توی این دنیا هرکسی نون قلبشو میخوره

به خودم بدهکار نیستم سامان اگه من اشتباهیم کردم میتونم خودمو ببخشم حالم خوب نبود همین اشتباهاته که به ادم یاد میده

سقوط کردن همیشه بدون انرژیه کافیه ادم خودشو رها کنه 

پروازه که انرژی میخواد اوج گرفتنه که سخته ولی وقتی برسی بالا میتونی بدون بال زدن بری

اخر هرروز با خدا حرف میزنم و قاضی خودم میشم میدونی که قضاوت خود از قضاوت دیگران سخت تره

ای مالک روز دین

تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخوام 

مارو به راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی و نه راه  کسانی که مورد غضبت هستن و نه گمراهان 

 

.:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 125 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 2:10