انتظار، صبر و آرامش

ساخت وبلاگ

سلام سارا

خیلی فکر کردم
که سر قولی که دیشب اینجا دادم بمونم و بنویسم از هر روز زندگیم
یه دوگانگی درونی داشتم... یه تناقض!
اول با خودم فکر کردم بنویسم و می ارزه... به روزای قشنگی که با تو خواهم داشت می ارزه...
بعد دیدم نه... یه جای کار میلنگه... این دست گذاشتن روو احساس توئه... اذیت کردن توئه... نمیخوام آرامشت رو بهم بریزم... نمیخوام آزارت بدم... نمیخوام اشتباهمو با اشتباه جبران کنم... ثابت کردن عشق به خودخواهی نیست... به جلب ترحم نیست... به آزار دادن طرف مقابل به قیمت کم شدن درد خودت نیست... تو هر قطره اشکت برام دنیا دنیا ارزش داره... بمیرم اگه بخوام با سوء استفاده از احساست چیزی رو جلو ببرم... من همون آدمی ام که یه روز تو توو خوابگاه بودی من توو خوابگاه... زنگ زدی حرف از جدایی زدی... گفتم هیچی نمیگم... اگه میخوای بری برو... عشق همینه... تو میدونی الان حال من چجوریه... تو من رو بیشتر از خودم میشناسی... پس نوشتن از روزمرگی فقط تکرار چیزاییه که تو میدونی و یه جورایی دست بردن توو احساست...
خواستم پست قبلی رو پاک کنم، باز دیدم تو رو میشناسم... خوندیش... پس بهتره بیام توضیح بدم که چرا نمیخوام بنویسم...من با امید زنده ام... برا همین، هر کاری که در تناقض با امیدم باشه نمیکنم... سارا... میخوام بگم که حق داری ناراحت و عصبانی باشی... من اشتباه کردم که برای رابطه نه ساله خواستم یک شبه تصمیم بگیرم... اونم برای چیزی که به مرور زمان براش زحمت کشیدیم...تو اشتباه منو نکن... تصمیمت هر چی که باشه زمان بده... اصلا من اصراری نمیکنم که آرامشت رو بهم بریزم یا تو رو وادار به تصمیمی کنم ولی هر چقدر لازم باشه صبر میکنم تا تو توو آرامش تصمیم بگیری... من بچه بازی در آوردم، من اشتباه کردم، تو که از من عاقل تری نذار تصمیم یک عمر یه روزه گرفته شه.
من به ایمان و مزدرانی گفتم که بهت حرفم رو بزنن... نه که بهشون اعتماد نداشته باشم، خیلی هم برام عزیزن، دلم میخواد از زبون خودم بشنوی... من دو تا حرف مهم دارم یک) از حرفی که نسنجیده و شتابزده زدم پشیمونم و میخوام که برگردی دو) آمادگی صد در صد برای ازدواج دارم برای هر تاریخی که تو تعیین کنی. این دو مورد خلاصه تمام حرفای منه. حالا اون کسی که باید تصمیم بگیره تویی.. یا منو میشناسی و فکر میکنی صادقانه از ته دلم دارم این حرف رو میزنم و پاش وا میستم. یا به این نتیجه میرسی که من دارم دروغ میگم و پای این حرفم نمی مونم. دیگران هر نتیجه ای از این حرف من بگیرن فقط و فقط این بین نظر یک نفر برام مهمه و اون ساراست. چون فقط تو ازم شناخت کافی داری و میتونی نتیجه بگیری که من صداقت دارم یا دروغ میگم. ولی اگر بهم اعتماد کردی بقیه ش رو اول بسپار به خدا دوم به من.
من ولی فقط دعا میکنم و از خدا میخوام که تو یه فرصت دیگه بهم بدی... خدای من بزرگه... اینا رو تو به من یاد دادی... که صبر داشته باشم... من شهرزاد رو ندیدم اما این دیالوگش رو تو به من یاد دادی " باز میشه این در... صبح میشه این شب... صبر داشته باش " من هیچ کاری نمیکنم... یه گوشه وا میستم... صبر میکنم... پست اول این خونه خودش بالاترین گواه صبر منه..."منم همش بهش سر می زنم کنارتم" - شهریور هشتاد و هشت... 

سارای من! من میدونم توو ذهنت چی میگذره... سارا من میدونم تویی که میترسیدی از دستم بدی (و البته من هم میترسیدم از دستت بدم- یعنی این یه حس دو طرفه بود) حالا خودت با پای خودت رفتی. میدونم چقدر برات سخت بود. میدونم چی کار کردم به کجا رسوندمت که این کار و کردی. الانم میدونم مشکل اصلیت علاقه نیست. مشکلت اینه که دیگه قبولم نداری و بهم اعتماد نداری. پس فکر کن... هر چقدر میخوای فکر کن... من اینجام... منتظرم... طوری منتظرم و تا جایی منتظرم که فکرشم نمیکنی... منتظرم و امید دارم تا شبیه اون سارای هیجده ساله یه مسیج یک کلمه ای بدی: "سلام" و این برای من شروع یک زندگی باشه. اصلا مسیج ندی، فقط یه جوری بفهمم تصمیمت با درخواست من تطابق داره... سارا این حرفی که میخوام بزنم مطلقا برانگیختن ترحمت نیست... من دو روز توو روزای آینده خیلی منتظرت می مونم... یازدهم بهمن... بیست و سوم اسفند... اگه تصمیمت رفتن بود بهم بگو... باید با جون و دل بپذیرم... اما اگر تردید کردی... اگر خواستی بهم فرصت بدی... من این دو روز بدجوری منتظرتم...
همه آدم ها منو قضاوت کردن... اما هیچ کس منو اندازه تو نمیشناسه... تو قضاوت نکن... تو منو اونطوری که میشناسی باور کن...
میخواستم این متن رو برات ایمیل هم بکنم... باز دیدم نه... دیدم فشار آوردن به تو کار اشتباهیه... اگه واقعا حرفم اینه که صبر دارم پس ایمان دارم که تو دیر یا زود به اینجا سر میزنی و حرفامو میشنوی.


سارای من، این آخرین پست من توو این خونه خواهد بود... تا روزی که ببینم صبح شده این شب.
پس تولدت پپشاپیش مبارک.

پی نوشت زندکی ام:
هر شرایطی

.:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 23:21