او پارهی تن بود و بس، از من گرفتیدش چرا؟تقدیر با رحمیاش، شرمنده شد پیش شمامن نیمهجان سر میکنم، بی نیمهی زیباترماز او که دورش کردهاید، حتی از او تنهاترملبخند مصنوعی او، روز نخستین بهارلاک سفیدش تلخ بود، با ما چه کردی روزگارسرشارم از ناگفتهها، تصمیمم از اجبار بوداو مثل قلبم بود چون، از منطقم بیزار بودپیراهنم جا مانده بود، پیشش ولی فرصت نشدمیگفت این سهم من است، حتی اگر قسمت نشدایکاش اما میگذاشت، پیراهنم را بیجواببا طرهی مویی که داد، شد بیشتر از بیحسابتاج سفیدی بر سرش، چون غنچه بر یک یاسمنشاعر که بهتر وصف کرد: «خوابیده زیر نسترن»با حلقهی دست چپش، افسار شد بر گردنمشد پاشنهی آشیل گر، از صبر من رویینتنمدلخوش به اعجاز زمان، این مرهم انگیزهبخشترکیبی از شوق و غمم، چون جامهی گلسا بنفشهر بار یادش میکنم، داوودی خشکیده راتقدیرش اما مثل من، هرگز نمیپرسد چراشاید صباحی بعد از این، شاید کمی هم دیرترشاید فراموشم کند، سارای بی من پیرتر + نوشته شده در پنجشنبه سوم فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۳ ب.ظ توسط آقای زندگی | .:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 53 تاريخ : جمعه 4 فروردين 1402 ساعت: 19:05